ذهن کودکان تر و تازه و شاداب است. آنها جسور هستند و احساساتشان از طریق فشارهای اجتماعی سرکوب نشده است. به جهان با شگفتی مینگرند و مانند بعضی بزرگترها پاکی و معصومیت خود را از دست ندادهاند.
با کودکان درباره مسائل مختلف صحبت کنید تا با نقطه نظر ساده و بیآلایش آنها آشنا شوید. اگر میخواهید مشکلی را حل کنید، نظر آنها را نیز جویا شوید. عقاید آنها شما را به تعجب وا میدارند. آنها قصد تاثیرگذاری در دیگران را ندارند و همه چیز را تنها با اتکا بر پاکی و صداقت بیان میکنند.
اگر کسی به تو لبخند نمیزند علت را در لبان بسته خود جستجو کن.
مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است.
همیشه رفیق پا برهنهها باش ، چون هیچ ریگی به کفششان نیست.
با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی نکن و با تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن.
هر کس ساز خودش را میزند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نرقصید
روزی حجاج بن یوسف ثقفی در بازار گردش میکرد، شیرفروشی را دید که با خود صحبت میکرد. در گوشهای ایستاد و به گفتههایش گوش داد. او میگفت: این شیر را میفروشم، درآمدش فلان قدر خواهد شد، استفادهی آن را با درآمدهای آینده روی هم میگذارم تا به قیمت گوسفندی برسد، آن گاه یک میش تهیه میکنم و از شیرش بهره میبرم و بقیهی درآمدش سرمایهی تازهای میشود.
بالاخره با یک حساب دقیق به این جا رسید که پس از چند سال دیگر یک سرمایهدار خواهم شد و مقدار زیادی گاو گوسفند خواهم داشت. آن گاه دختر حجاج بن یوسف را خواستگاری میکنم، پس از ازدواج با او شخص با اهمیتی میشوم. اگر روزی دختر حجاج از اطاعتم سرپیچی کند چنان با لگد او را میزنم که دندههایش خرد شود، همین که پایش را بلند کرد، به ظرف شیر خورد و شیرها به زمین ریخت
منهال بن عمرو ـ که از اهالی کوفه بود ـ میگوید: برای انجام حج به مکه رفتم، سپس در مدینه به حضور امام سجاد علیهالسلام مشرّف شدم. آن حضرت به من فرمود: حرملة بن کاهل اسدی، چه کار میکند؟
گفتم: زنده است و در کوفه سکونت دارد. امام دستهای خود را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! داغی آهن را به او بچشان، خدایا! داغی آتش را به او بچشان.
منهال میگوید: به کوفه بازگشتم، دیدم مختار ظهور کرده و بر اوضاع مسلّط شده است. دوستی داشتم که چند روز مهمان من بود؛ از این رو نتوانستم با مختار تماس بگیرم
1. مردم را با لقب صدا نکنید.
2. همواره از خدا سپاسگزاری کنید.
3. خدا را همیشه ناظر خود ببینید.
4. لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید.
5. بدون تحقیق
قضاوت نکنید.
حضرت صادق علیهالسلام فرمود: مردی در زمانهای گذشته زندگی میکرد، او در جست و جو بود دنیا را از راه حلال به دست آورد و ثروتی فراهم نماید؛ ولی نتوانست. از راه حرام جدیت کرد باز هم نتوانست. شیطان برایش مجسم شد و گفت: از راه حلال خواستی ثروتی فراهم کنی نشد و از راه حرام هم نتوانستی، اکنون مایلی راهی به تو بیاموزم که به خواستهی خود برسی و ثروت سرشاری به دست آوری و عدهای هم پیرو پیدا کنی؟ گفت: آری! مایلم
زمین باش: در فروتنی
خورشید باش: در مهر و دوستی
کوه باش: در هنگام خشم و غضب
رود باش: در سخاوت و یاری به دیگران
دریا باش: در کنار آمدن با دیگران
خودت باش: همانگونه که مینمایی
ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ:
ﺍﻭل ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ
ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪﯼ ﺁﻧﭽﻪ هستید
همیشه یادمان باشد که نگفتهها را میتوان گفت ولی گفتهها را نمیتوان پس گرفت.
چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ بزنی شکست با کوزه است.
هیچکس ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪﺍﯼ، ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ.
هیچڪس ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ. ﺩﺭﺑﺎﺭﻩی ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ، ﻣﻬﻨﺪﺱ یا ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ، ﺭﻓﺘﮕﺮ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ.
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ، ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ گِل ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏِ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ.
ﺻﻮﺭﺕِ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ،
ﭘﻮﺳﺖِ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ،
ﺍﻧﺪﺍﻡِ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ،
و ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.
ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻠﺐِ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ.